دم های این سرزمین سردند
نگاه هایشان..
حرفهایشان..
همه بوی سردی میدهد.
عشق دراین سرزمین بی معناست
فقط محبتشان این است که برای
زخمهایت نمکدان می آورند همین..
گفت خیلی میترسم؛ گفتم چرا ؟ گفت چون از ته دل خوشحالم ... این جور خوشحالی ترسناک است… پرسیدم آخه چرا ؟ جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!
سلام خیلی خوب بود
راستی من یه سایت زدم و خوشحال میشم که بیای و عضو بشی و پستای قشنگت رو داخل سایت من ارسال کنی تا کاربرای منم ازشون استفاده کنن
منتظر حضورت هستم
http://kanafa.ir/