من دلم بارانیست ... تو هم ...
نه به این معنا که تا ابد می باریم از غصه و غم
گاه می شود از شادی گریست ...
گاه می شود از غصه گریخت
آن دلی بارانیست ...
که آسمانی دارد ... و ابری برایِ بارش ...
و هوایی که در آن .. پُرِ است از رنگین کمان ..
هوایِ یک دلِ بارانی گاه سیاه است و کدر ..
گاه حتی ابرِ دلش پُر بغض است ...
اما دلی که بارانیست ..
خوب می داند که هیچ ابری .. هرگز .. تا ابد سنگین نیست .
. خوب می داند که سر انجام .. ابرِ دِلَکَش می بارد ..
خوب می داند که یک روز سبک خواهد شد این دلِ او ...
حتی وقتی که دلش طوفانیست ...
حتی وقتی که دلش سخت است چو سنگ.
آری ... یک دلِ بارانی هم ...
گاه به دستِ باد است ...
گاه به دستِ طوفان ...
گاه بسی ناشاد است ..
اما باز می داند ..
هیچ چیزِ جهان تا ابد باقی نیست ...
خوب می داند که تنها دِلَکَش فانی نیست ...
نه اینکه دِلَکَش نمیرد هرگز.. نه!
دل هم می میرد .. دل هم رنگِ فنا می گیرد ...
اما خاطره اش تا ابد می ماند ..
در دلی که چون دلِ او بارانیست ..
در دلی که چون دلِ او تا ابد می بارد
گاه از شدتِ غم .. گاه از عمقِ سرور و شادی ..
من دلم بارانیست
تو دلت بارانیست ..
همه ی مردمِ دنیا دلشان بارانیست ..
کاش با هر قطره ی دل ... تازه شود دلهامان
کاش با هر قطره ی دل ... تازه کنیم ... دلهایی
دل من ..
دل تو ..
دل ما ..
کاش هیچوقت به خشکی نرسد ..
دل من ..
دل تو ..
دل ما ..
کاش تا به ابد پُرِ باران باشد ..
نظرات شما عزیزان: