در همه ی شبهای تنهایی توی همه شیشه ها تو را دیدم
مادر مرا ترساند:
لولو پشت شیشه هاست
و من توی شیشه ها تو را میدیدم
(لولوی سرگردان)
پیش آ
بیا در سایه اشکهایمان بخندیم
درها همه بسته وکلیدشان در تاریکی وتنهایی گم شده
راهی تا اتمام نفسم نمانده است
بگذار تاپنجره را به رویت بگشایم
تا بفهمند که:
زندانی قلبم لولونیست...
نظرات شما عزیزان: