سلام وای کلی دلم واستون تنگ شده واسه اینکه نت نداشتم
خوب از کجا شروع کنم این هفته خیلی قشنگ بود
ولی در عوض هفته بعدی خیلی خیلی زشته 4 تا امتحان جامع داریم اونم چه درسایی زبان,عربی..........
شیوا فک کنم بامن قهر کرد کلاس فوف برنامه فیزیک داشتیم تا 4ربع کم شیوا زنگ زد باباش ساعت 4و نیم ییاد دنبالش که با هم باشیم از شانس گند من معصومه عجله داشت 4 ربع کم بای بای کردم و شیوا قهر کرد.....
خیلی اعصابم خورد شد تمام راه داشتم غرغر میکردم سر معصومه.... یهویی لیز خوردم افتادم وسط خیابون
همه داشتن نگام میکردن ...
ولی با چنان اعتماد بنفسی بلند شدم هیچکی بهم نخندید آبروم رفت....
تو پست بعدی میخوام درباره شیوا و اتی حرف بزنم ........ فعلا
نظرات شما عزیزان: